۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

حماس، نسخه دوم





Foreign Affairs
مایکل برنینگ
30/آگوست/2009

براي دهه ها تصميم گیران سیاسی غرب حماس را به عنوان يك گروه تروريستي كه هيج توافق سرزميني را بر اساس طرح دو دولت نخواهد پذيرفت و به دنبال نابودي اسرائيل است مد نظر قرار داده اند. نخست وزير اسرائيل نتانياهو به تازگي ( چهاردهم جولاي 2009) در تلاويو این ارزيابي را تكرار كرد.

متاسفانه این ارزيابي پايه هاي رويكرد جديد باراك اوباما را در مسئله صلح خاورميانه تشكيل مي دهد. هر چند وي از تروريستي خواندن حماس اجتناب كرد اما اعلام كرد كه حماس بايد خود را اصلاح كند. وي در جلسه AIPAC اعلام كرد: براي ايفاي نقش در تحقق خواسته هاي فلسطينيان حماس بايد به خشونت ها پايان دهد، توافقات قبلي و حق موجوديت اسرائيل را به رسميت بشناسد. پيام واضح بود: "اگر حماس خواهان حضور در راه حل سياسي اختلافات است بايد خود را با چارچوبی كه توسط اسرائيل و ايالات متحده رسم شده است هماهنگ كند".

شناخت حماس به عنوان سازماني كه به شكل ذاتي براي توافقات دوجانبه مناسب نمي باشد، غرب را براي بيش از دو دهه هدايت كرده و متاسفانه همچنان به عنوان يكي از اثرگذازترين تصورات قالبي در ديپلماسي خاورميانه به مسير خود ادامه مي دهد. ناظران غربي باور خود مبني بر بي فایده بودن هر نوع صلحي با حماس را با اشاره به تاريخ گسترده حملات تروريستي و ايدئولو‍ژي غير منعطف اين جنبش و تاكيد بر منشور حماس، مانيفست بنیان گذاری گروه در سال 1988، كه بر دكتربن نظامي با هدف آزاد سازي سرزمين فلسطين به وسيله زور و فشار تاكيد مي كند توجيه مي كنند.

با اين حال اين منتقدين از درك تغييرات جاري در حماس ناتوان هستند. امروز این منشور نقش چنداني در ايدئولوژي گروه ندارد. از ابتداي دهه نود حماس شروع به فاصله گرفتن از اين سند كرده است. همچنين حماس هرگز اقدام به اعلام رسمي مجدد منشور نكرده است. در اظهار نظرهاي گروه نيز هيچ ارجاعي به اين اساس نامه ديده نمي شود. حتي فرا تر از اين، رهبران حماس، همچون احمد الرماحي، دبیر کل شوراي قانون گذاري فلسطين، به تازگي اقدام به کاهش رابطه مستقيم با منشور كرده اند. احمد الرماحي آشكارا اعلام کرد كه بيانيه نبايد با قرآن یکی شود.

در مقابل تصميم سازان غربي بايد به بازانديشي در مورد رويكرد خود اقدام كنند و به جاي قرار دادن قضاوت هاي سياسي خود بر اساس اظهارات عمومي و رسمي تاريخ گذشته به بررسي سياست هاي اخير حماس و عملكرد آن بپردازند.

در سال 2006 حماس يك مسير تكويني از سازمانی دگماتيك و خارج از سيستم به سوي يك حزب اپوزسيون در درون بدنه سياسي فلسطين را آغاز كرد. این تغییر با تبدیل شدن حماس از یک گروه اپوزوسیون رادیکال به حزب اکثریت سرزمین های فلسطینی و بعد از انتخابات 2006 به حزب اداره کننده غزه ادامه یافت. در یک مدت زمان بسیار کوتاه حماس به منظور افزایش وظیفه مادی و عمل گرایانه دولت سازی، آن دسته از بیانات مذهبی را که به آزادسازی خشن سرزمین فلسطین دعوت می کنند، رها کرد.حماس به دنبال شرکت در انتخابات 2006 اقدام به یک بازنگری کامل در بنیان سیاسی خود کرد و در جریان انتخابات مبارزات سیاسی این گروه بر مقاومت خشن استوار نشد. بلکه بر وعده هایی چون اصلاحات قضایی، توسعه آموزش، خانه سازی و همچنین بهبود سیاست های محیط زیست و بهداشت متمرکز بود. و نهایتا نهضت در یک انتخابات مردم سالارانه و منصفانه به یک پیروزی بی نظیر دست یافت.

سپس حماس کابینه ای معرفی کرد ک در آن اسماعیل هنیه (نخست وزیر فعلی غزه) اصول نهضت را به منزله دستورات اداری حزب دانست و این خود سندیست که نشان دهنده تغییر حماس از یک نهضت مسلح رادیکال به یک حزب سیاسی فعال می باشد. حماس به مقاومت نظامی یا منازعات ضد اسرائیلی اشاره نکرده است. و در مقابل به شکلی اساسی بر دولت سازی و سیاست های اقتصادی ، و حتی به شناسایی سرمایه گذاری خارجی به عنوان ستون اصلی توسعه پایدار تاکید کرده است.

در ژانويه 2007 پس از تقسيم دولت متحد فلسطيني و كودتاي متعاقب آن در غزه، حماس به شكل موثري به یگانه قدرت اداره كننده اين منطقه تبديل شده است. اخراج خشن نيروهاي فتح به وسيله حماس، اين گروه را در موقعيت جديدي قرار داد كه تا كنون هر گز سابقه نداشته است. براي اولين بار در تاريخ خاورميانه يك سازمان بنيادگراي سني مذهب كنترل يك منطقه مهم با جمعيت يكسان را به دست آورده است.

در مواجهه با وظيفه اداره يك سوم از جمعیت فلسطين حماس به سرعت در گير فعاليت هاي دولت سازي، مانند جمع آوري ماليات، كنترل مرزها و اصلاح نيروههاي امنيتي شد. به همين ترتيب هنگامي كه خود را با اعتصابات سازماندهي شده مواجه ديد اقدام به انحلال دولت و تاسيس اشكال سنتي حكومت اسلامي نكرد، بلكه به جاي آن براي سازمانهاي فلسطيني در غزه اقدام به استخدام نيرو از فعالان احزاب وفادار نمود. بر همين اساس حماس از نهضت هاي سلفي راديكال در سودان و جنگسالاران طالبان متفاوت است. نتيجه 5 سال حكومت طالبان چيزي جز عدم وجود يك حكومت مركزي كارا، فعاليت هاي رسمي اندك در زمينه هاي اقتصادي و تنها چند دفتر ساده اداري نبود. در مقابل اين شكل غير مدرن حكومت، حماس خود را با نهاد هاي موجود وفق داد، انحصار قدرتمندي در نيروهاي نهادي ايجاد نمود، فعاليت هاي فتح، جريانات مذهبي رقيب مانند حركت جهاد اسلامي و باندهاي خلافكار را سرسختانه سركوب نمود.

اگر چه حماس در حال انجام مديريتي اثربخش در غزه است، اين امر نباید باعث چشم پوشي از ابعاد ديگر حكمراني حماس شود. حماس همچنان آتوريته باقي مانده است، نقص حقوق بشر طبيعي است، آزادي بيان به شكل قابل مشاهده اي كاهش يافته است.

در آوريل 2006 وزير امور خارجه حماس، محمد الظهار، تغييري اساسي در مواضع اين جنبش را با بحث غير مستقيم در مورد راه حل دو دولت در نامه اي به كوفي عنان نشان داد. پس از 2 سال بايكوت حماس اين پيغان نهايتا منتشر شد.

در ماه جولاي در پاسخ به اظهار نظر اوباما ونتانياهو، خالد مشعل در دمشق موضوعي را مطرح كرد كه كاملا با مقابله هاي بياني سخت پيشين متفاوت بود. وي بيان كرد: حداقل خواستار تاسيس دولت فلسطين با پايتختي قدس، حاكميت كامل در داخل مرزهاي 1967، حذف تمامي ايست هاي بازرسي و حق بازگشت تمامي آوارگان مي باشيم. تنها با فاصله كوتاهي قبل از اين اظهارات هنيه خواستار دولت فلسطيني در داخل مرزهاي 1967 شده بود. اهميت اين تغيير در مواضع سياسي حماس زماني آشكار مي شود كه آن را با زبان ضد يهودي و توافق ستيز منشور تاسيس گروه مقايسه كنيم. منشوري كه در آن بر آزادسازي بي قيد و شرط فلسطين تاكيد شده بود.

اين قطع رابطه هنيه و مشعل با ادبيات گذشته نشان دهنده تغييري اساسي در درون حماس بر پايه توافق بر اساس مرزها مي باشد. در مقابل اين مسير جديد تنها حزب التحرير عربي- يك گروه اسلام گراي راديكال كه از حمايت كمي در نوار غزه و كرانه باختري برخوردار است- به انتقاد صريح پرداخت. اگر چه تاكيد در مورد حق بازگشت آوارگان همچون موضع اسرائيل در مورد تقسيم قدس غير فابل توافق به نظر مي رسد، اما اظهارات اخير حماس مي تواند زمينه را براي يك توافق سرزميني تاريخي فراهم سازد.

در مقابل آنچه كه رهبران حماس انتظار داشتند، عكس العمل غربي ها در مقابل اظهارات مشعل به علت عدم شناسايي اسرائيل توسط اين گروه چندان دلگرم كننده نبود. ناظران سياسي اين تضاد آشكار را تغييري تاكتيكي به شمار آوردند و به سرعت اين باور را كه حماس تغيير كرده است كنار نهادند. به هر حال اين راهبرد مبهم براي حماس _ تاييد غير رسمي موجوديت اسرائيل در كنار عدم شناسايي مشروعيت اسرائيل- به خاطر مسئله مهمتري است. پيش از انتخابات پيش رو حماس به اين موضع مبهم براي حفظ مشروعيت خود به عنوان حركت مقاوم اسلامي در غزه نيازمند است.

شناسايي اسرائيل به عنوان دولت يهودي نه تنها جايگاه عمومي حماس را در ميان فلسطينيان زايل مي كند كه حتي باعث كاهش سطح سياسي آن در مذاكرات آينده با اسرائيل مي شود. به نظر الظهار مذاكرات ساف و اسرائيل نتيجه در خوري به ازاي به رسميت شناختن اسرائيل براي دولت و ملت فلسطين نداشته و تنها يك بازي كثيف بوده است كه حماس قصد تكرار آن را ندارد.

اما اين عدم شناسايي اسرائيل و ابهام ناشي از آن نبايد توافقات سياسي را هدايت كند. توافقات سياسي عمل گرايانه غالبا باعث تغييرات ايدئولوژيك مي شوند. نمونه هاي فراواني از سازمان هاي راديكال اين مدل اصلاح را دنبال كرده اند. جنبش هاي سوسياليت اروپاي قرن بيستم از اين دسته اند. اين گروه ها به نزاع طبقاتي معتقد باقي ماندند و در عين حال ارتباط عملي خود را با وقوع انقلاب پس ا زشورش هاي خشن لنينيستي قطع كردند. جمهوري خلق چين در عين ايحاد مكان هاي اقتصادي خاص كه كاملا منغكس كننده توسعه سرمايه داري بودند حريصانه بر استمرار كومونسيم به عنوان ايدئولوژي رسمي تاكيد مي كرد.
بهتر است ديپلمات هاي غربي به جاي تمركز بر مواضع نمادين و بدون تغيير حماس، كاهش خواسته ها و نرمش ايدئولوژيك اين سازمان را تصديق كنند. حماس فعاليت به عنوان يك گروه تروريستي ناب را متوقف كرده است و نشان داده است كه از قابليت و شايستگي لازم براي توسعه سياسي و عمل گرايي ايدئولوژيك برخوردار است. اين تغيير حماس توسط تمامي گروه هاي داخل آن حمايت مي شود.

متاشفانه عكس العمل هاي واشنگتن كمتر از قول هاي داده شده بوده است. سخنگوي كاخ سفيد تام كيسي پاسخ سخنراني مشعل را اين گونه داد: چيزي در مورد نگاه حماس به اسرائيل و صلح در منطقه تغيير نكرده است. وي با تمركز بر موضع ايدئولوژيك حماس همچنان به نابودي دولت اسرائيل معتقد است و حق موجوديت اسرائيل را به رسميت نمي شناسد.

فراتر از فرمول هاي تكراري مشابه بي فايده، ديپلمات هاي غربي بايد تغييرات مطلوب واقع شده را تصديق كنند و سياست بايكوت حماس ر ا تغيير دهند. در مقابل ايالات متحده و همپيمانان اروپاييش بايد پذيرش دولت فلسطيني به علاوه حماس را نشان دهند .چنين رويكردي مي تواند حماس را به بازآفريني خود و افزايش شانس مذاكره براي فلسطينيان تشويق كند.

در پايان، تنها گفت و گوي بدون پيش شرط مي تواند مشكل اظهارات ايدئولوژيك فعلي را حل كرده و زمينه را براي طرح دو دولت و بقاي فلسطين و اسرائيل فراهم می كند.




مترجم: خودم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر