۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

نقش طالقانی در انقلاب


از زمانی که جنگ چالدران با آن همه سلحشوری قزلباش ها به دلیل عدم برخورداری سپاه ایران از توپخانه با غلبه عثمانی ختم شد ایرانیان متوجه آن سوی بحار شدند. هر چند اولین آشنایی ها در حد رد و بدل سفیر و آوردن توپساز بود اما هر چه جلوتر آمدیم این رابطه وسعت یافت زیرا ایرانیان بیشتر متوجه ضعف خود در دنیای جدید شده و در تکاپو افتادند. اولین دسته از جوانان را برای تحصیل عباس میرزا به اروپا فرستاد و بعد از او قائم مقام و میرزا تقی خان امیر کبیر دنباله ی کار او را گرفتند و همین طور آرام آرام تعداد این گروه ها زیاد تر شد و از اشراف هر که می توانست فرزند خود را به دیار یوروپ می فرستاد و آنکه پول کمتری داشت به پترزبورغ و عثمانی سری میزد. و این آشنایی ها به تاثیر پذیری این افراد انجامید. تاثیری که با نوعی افسوس و گاها نوعی خود باختگی همراه بود. پس هر کدام در راه در بازگشت به دنبال دلیلی برای اوضاع موجود و راهی برای آبادانبی بر می آمد.
به این ترتیب قشری جدید در ایران ایجاد شد. تا کنون مراکز علمی ما دو دسته بودند، یا مدارس علمیه ای که دروس انها همان دروس دینی و قدیم بود و یا مکاتبی که شیوه خواندن و نوشتن آموزش می دادند. با ایجاد اربطه با غرب دسته دیگری از مراکز علمی متولد شد که به مرور جای مکاتب قبلی را گرفت یعنی همان "دبستانها". میرزا حسن رشدیه در سفر به بیروت با شیوه جدیدی از آموزش الفبا و کلاس داری آشنا شد وآن را به همراه خود به ایران آورد و اولین دبستان را در تبریز پایه گذشت. هنگامی که عین الدوله او را به تهران آورد وی در تهران نیز دبستان هایی دایر کرد که بعد ها اقبال به آنها بیشتر شد و همین دبستان ها در جربان مشروطه بسیار موثر بودند. در کنار این دبستان ها باید به دارالفنون امیرکبیر اشاره کرد. پس به این ترتیب مراکز دانش یا مدارس علمیه دینی شد یا اموزشگاه هایی که به شیوه غیر سنتی چه در داخل و چه درخارج از کشور مشغول به کار بودند. برون داد این مراکز نیز به روحانیون ومنورالفکران شناخته شدند. این دو دسته با مشاهده نابسامانی اوضاع و ظلم وفساد در تمامی ارکان و اماکن و در مقابل آبادانی و پیشرفت هر روزه دیگر کشور ها و حتی همسایه گان دغدغه بازسازی داشتند و دلایل این عقب ماندگی را می جستند و هر کدام به نتیجه ای می رسیدند. مثلا آیت الله نجم آبادی فساد حکومت و مستشار الدوله نبود قانون را دلیل عقب ماندگی می دانست.
پس هر دو در یک هئف مشترک شدند، مبارزه با استبداد و قدرت مطلقه شاه که هر فعل مایشاء او مانند قانون بود. و در کنار یک دیگر به پیش رفتند ومشروطه حاکم شد و تا زمانی که این دو نیرو در کنار هم بودند هیچ توطئه ای میسر نشد و چون فاصله پیدا کردند، استبداد دوباره حاکم شد.
با روی کار آمدن رضا خان روحانیت در اثر سرخوردگی دوران مشروطه و فشارهای بی سابقه ی دوران رضا خان به کنار می رود و در مقابل بعضی روشنفکران غیر مذهبی سنت ستیز در کنار رضا خان قرار می گیرند و عرصه در حالی که برای مذهبی ها بسته تر میشد، برای هر عنصر ضد مذهبی، به شرط آنکه با قدرت رضاخان کاری نداشته باشد باز تر می شد. در همین حال با گسترش مدارس و دانشگاه ها و نفوذ هر چه بیشتر غرب در ایران به شکل ورود باور های مارکسیستی و لیبرالیستی عقاید رقیب بسیار قدرتمندی برای دین پیدا شد و در کنار این باورهای رقیب خارجی جریان های تجدید نظر گرای شیعی نیز ظاهر شدند و هر کدام مذهب را عقب زدند.
جریان تحصیل کردگان خارج از مدارس علمیه (روشنفکران) هر روز بیشتر از پیش از دین فاصله می گرفت. زیرا جریان های یاد شده به زبان جوانان و در پوششی علمی به نیازها و سئولات آنها پاسخ میدادند. پس دونیروی موثر یعنی روحانیون و روشنقکران هر روز از هم دورتر می شدند. در این میان دفاع از دین وجذب جوانان تحصیل کرده به دین کار سختی می نمود. چراکه روحانیت در اثر روکود دوران رضاخانی و فقدان پشتوانه ی فکری لازم توانایی کافی برای مواجهه با این ناملایمات را نداشت. در این دوران عده ای از روحانیون نوگرا و روشنفکران دینی با رویگردانی از شیوه های تبلیغ سنتی و دفاع از آموزه های شیعی با روشهای علمی و نوین به نزدیکی دین و جوانان و تحصیل کردگان همت گماشتند و در حالی که روحانیون سنتی سعی می کردند با کسروی گری و بهایی گری به صورت تبلیغی و جدلی رو به رو شوند این نو گرایان دینی سعی می کردند توجه خود را متوجه خطرات بزرگتری مثل مدرنیسم غربی و ماتریالیسم کنند و به سئولات اصلی جوانان همچون رابطه علم و دین، دین و سیاست و لزوم اصلاحات اجتماعی پاسخ دهند. نمونه ابتدایی این جریان را باید در خانه عباسقلی بازرگان (پدر مهدی بازرگان) تاجر مذهبی بازار تهران جست و جو کرد. مکانی که در آن ابوالحسن طالقانی پدر آیت الله طالقانی به سخنرانی می پرداخت. ویژگی اصلی این جلسات حضور افرادی با باور های بسیار متفاوت بود. بعد ها این جریان قوی تر می شود و فرزندان همان خانه به پیشقراولان آن تبدیل می شوند این افراد آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی می باشند . به تعبیر استاد مطهری" پایه گذار آشنایی و علقه نسل جوان به دین نه من هستم نه شریعتی. بلکه اولین کسانی که دین اسلام را در بین جوانان احیا کردند آقاقیان طالقانی،سحابی و بازرگان بودند".
نمونه بارز تحرک این افراد کانون اسلام بود که به کوشش محمد علی مهیار ایجاد شد و طالقانی در آن به صورت ثابت سخنرانی می کرد. این کانون با انتشار نشریه دانش آموز سعی در برقراری ارتباط با جوانان می کرد. اعضای همین کانون انجمن اسلامی دانشجویان را پایه گذاری کردند. از دیگر شخصیت هایی که در این کانون سخنرانی می کردند می توان حجت الاسلام ابن الدین، مهندس عدالت پور، مهندس یزدان بخش و آیت الله خلیلی را نام برد. در کنار این جریان فکری به برسی نهضت ملی شدن صنعت نفت می پردازیم. در حریان ملی شدن صنعت نفت 3 نیروی اصلی وجود داشت. روحانیون به رهبری کاشانی، ملیون به رهبری مصدق و فدائیان به رهبری نواب. این 3 جریان بازنمود همان 2 جریان هستند. یعنی ملیون روشنفکر و روحانیون و فدائیان حوزوی. در این نهضت تا زمانی که رهبران به هم اعتماد داشتند و به هم نزدیک بودند نهضت با موفقیت جلو می رفت و با ایجاد نفاق نهضت نیز در سراشیبی سقوط قرار گرفت.
در اینجا نیز طالقانی _ و افرادی که در روش همانند او بودند_ با نزدیک کردن رهبران و تلاش برای حفظ اتفاق و کاستن از اختلافات اولا بدنه اجتماعی نهضت را گسترش می دادند و در مرحله بعد مانع از شکست می شدند. پس از کودتای 28 مرداد بار دیگر شاهدیم که اولین حرکت ضد استبداد را همین جریان انجام می دهد که مربوط به اعتصاب بازاریان متدین است . این حرکت به تحریک اعضای مذهبی نهضت ملی شدن صنعت نفت انجام شد این افراد کسانی بودند که پس از جدا شدن کاشانی، مصدق را رها نکردند و راه را ادامه دادند که نتیجه آن تاسیس نهضت مقاومت ملی و ارگان معروف آن راه مصدق بود. 16 آذر 32 از فعالیت های همین گروه بود.طالقانی در دوران مبارزات خود این ویژگی ها را رعایت کرد. او با آنکه به مبارزه در مسیر قانون معتقد بود از فدائیان حمایت کامل می کرد. به عنوان نمونه در ماجرای ترور هژیر آنها را به طالقان فرستاد و مخفی کرد و سعی کرد فاصله انها را با مصدق کم کرده و بین آنها و نهضت مقاومت ملی رابطه برقرار کند که موفق نشد. پس از ترور علاء به آنها پناه داد که هیچ کس دیگری حاضر نبود.
طالقانی و دوستانش در جبهه ملی دوم نیز حضور داشتند اما سبقه مذهبی آنها باعث شد نهضت آزادی را تشکیل دهند. در ماجرای انجمن های ایالتی و ولایتی که جبهه ملی دچار انفعال شد، نهضت آزادی به حمایت کامل از جریان روحانیون برخاست. اتخاذ این موضع در برابر حرکت روحانیت، در زمانه ای که روشنفکران رژیم حرکت آنان را ارتجاعی قلمداد می کردند نقش موثری درکاهش سوء ظن ها و نگرش های منفی رسانه های دولتی به ویژه محافل دانشگاهی داشت.نهضت پس از این حمایت جدی از روحانیت، جایگاه بلندی یافت و دارای شعب مختلفی در ایران و خارج شد، با انجمن های اسلامی پیوندی محکم یافت و اعضای رادیکال نهضت بعدها مجاهدین خلق را تشکیل دادند و طالقانی همچون پدر، هسته های اولیه مجاهدین - که جوانانی مومن و معتقد بودند- را یاری می کرد. هنگامی که طالقانی در سال 46 از زندان آزاد شد با فضایی رو به رو شد که کشور در اوج خفقان بود و تنها امکان فعالیت های نظری فراهم بود. او در این فضا جلسات مسجد هدایت را ادامه داد وبا حسینه ارشاد رابطه بر قرار کرد و به دفاع از روشنفکران دینی چون شریعتی و مطهری می پرداخت و از سنت گرایان انتقاد می کرد. طالقانی با جنبش فلسطین نیز مرتبط بود و فطریه سل 48 را به مبارزان فلسطینی اختصاص داد و در همین زمان به یاری شهید مطهری شماره حسابی را برای یاری فلسطینیان گشود. وی با امام خمینی در نجف نیز مرتبط شد و در چند نوبت اقدام به تکثیر تحریر الوسیله و جزوه امر به معروف ایشان کرد. در شرایطی که ساواک به شدت از برگزاری جلسات ختم و بزرگداشت شهدا ممانعت می کند طالقانی برای آنها مجالس ترحیم برگزار می کند که از میان آنها می توان به آیت الله سعیدی و غفاری اشاره کرد. وی هر گز از حال خانواده های زندانیان و شهدا غافل نبود. طالقانی را می توان حلقه اتصالی به حساب آورد که بین چهره های مذهبی، چه حوزوی و چه دانشگاهی و حتی غیر مذهبی اعم از ملی و چپ گرا ارتباط برقرار می کرد. مسجد هدایت او دالانی بود که محافل مذهبی و سیاسی درون دانشگاه را با بیرون آن پیوند می داد. نگاه به لیست افرادی که پس از تفسیر های قرآن وی سخنرانی می کردند شاهد این مدعاست. مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر باهنر، آقایان خامنه ای و رفسنجانی، سید هادی خسرو شاهی، رجایی، جلال الدین فارسی، حنیف نژاد، سعید محسن ، حق شناس، دکتر شیبانی و دکتر توسلی. در ملا قاتی که بین شهید بهشتی و امام صدر در آلمان انجام شد، امام صدر از پیوستن جریان دانشجویی به جریان روحانیت ابراز خرسندی کرد و این مسئله را عامل مهمی در پیروزی انقلاب دانست.

۱ نظر:

  1. سلام اميدوارم حالت خوب باشته.


    نميدونم اصلا نظرات رو ميخوني يا نه؟
    من مي دونم كه نمي خوني ؟
    اصلا بايد از همون اول حدس ميزدم نمي خوني ؟
    من و بگو كه الكي انگشتام رو خسته مي كنم برات نظر مي نويسم ؟
    اصلا شما خس و خاشاك ها همين ايد ديگه!
    بيشترين از اين انتظاري ازت نداشتم !
    از همون اول بايد حدس ميزدم كه يه دروغ هستي!
    خودم ميدونستم تو قاتلي !!!!!!!!!!!!!!!!!!



    اصلا سريع بايدبرم تا خودمم نكشتي!
    من رفتم!

    پاسخحذف