چند شب پیش با خواندن این بیانیه احساس تکلیف کردم که حد اقل آن را برای دوستان خود منعکس کنم. براستی مگر در باور ما سکوت در مقابل ظلم تقریر آن به حساب نمی آید و آنکه سکوت می کند به مانند عامل آن گناه کار نیست؟
پس من هرگز همراه این ظلم نخواهم بود، آنهم ظلم به افرادی که همیشه برای من نماد تعالی انسان و حق طلبی بوده اند. .براستی آنها که کوچکترین انتقاد را به شخصیت مورد علاقه شان بر نمی تابند و در تمامی مراحل مانند کوه پشت سر او می ایستند و پس از هر مشکل برای او، به پشت میکروفن می روند و در جلسات با ربط و بی ربط به دفاع و حمایت می پردازند، آیا نمی توانند در مقابل بعضی اظهار نظر ها عکس العملی انجام دهند یا حداقل به تعریض تذکر دهند و یا اینجا به آزادی بیان و تساهل معتقد می شوند. آیا سکوت تقریر ظلم نیست.
در این بین بعضی با سکوت های خود مشروعیت بخش می شوند.
و اما بیانیه.....
خواهر شهیدان مهدی و حمید باکری بیانیه ای منتشر کردهاند که بخشهای از آن در اینجا آورده شده است:
بنده حقیر خواهر سه شهید هستم، در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهدات رسیدند. سی سال از عمرم را در حکومت ستمشاهی سپری کردم...
برادرم مهدی باکری به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود. شبهایی که شبنامه و اعلامیه به خانه میآورد تا به همراه دیگر برادران و خواهرانمان در خانههای اطراف پخش کنیم به من میگفت: خواهر من، حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد. تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بندههای خدا نخواهی بود. دیگر همسایه بیخبر از همسایهاش خواهد خوابید و... هیهات که برادرانم و هزاران شهید دیگر با این آرزوها از همهچیز و همهکس خود گذشتند... و امروز عدهای که از گذشتگان عبرت نمیگیرند با قدرت به آنها اجازه نمیدهند که به خود آیند. با سوء استفاده از نام اسلام و شهدا با مردم هموطنشان چه میکنند؟
برادران من مهدی و حمید عاشق همسران و خانواده خود بودند. وقتی حمید به خانه میرسید، احسان از شانههای پدرش پایین نمیآمد. هر گاه مهدی از جبهه باز میگشت، ساعتها با خواهر زادههای خود بازی میکرد. اما با وجود این علاقه آنها عشقی والاتر به خدا، میهن و اسلام واقعی داشتند که تمام عشقها را تحتالشعاع قرار داد و باعث شد آنها از تمامی لذات دنیا دست بکشند...
اما در مورد همسران برادرانم جملات نامربوطی شنیدهام. شما اگر ذرهای شرم از مقام و خون شهید داشتید. امروز این بیحرمتیها را به همسران شهدا نمیکردید، کسانی که تا قبل از این بیعدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کردهاند. چطور یکشبه مستحق این همه توهین شدهاند؟ آنها شبها در خفا برای همسران خود گریستهاند تا کسی اشکهای آنان را نبیند. تا مثل حضرت زینب محکمو استوار باشند. آن وقت شما تازه به دوران رسیدهها که باکری را نمیشناسید، میگویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟! شما که هستید که چنین حقی به خود میدهید؟!
من به عنوان بزرگ خانواده باکری به همسران برادرانم افتخار میکنم، همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را میداند، ازدواج کرده است. ایشان از ابتدای ازدواجشان عکس مهدی را به دیوار خانهشان آویختهاند و با فرزندانشان در مورد عمو مهدی حرف میزنند و فرزندانشان از زمان تولد، مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناختهاند. آن وقت شما میگویید چرا اسم باکری را دارند؟!
بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آنها گفتم ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود. همسر حمید با داشتن دو فرزند، جوانی و همه چیزش را صرف تربیت آنها کرد و خدا میداند چه فشارهایی را به تنهایی به جان خرید تا فرزندانی صالح تربیت کند. فرزندان پاکی که شما از تهمت زدن به آنها هم ابایی ندارید. همسران برادرانم به حرمت زندگی کوتاهی که با برادر من داشتهاند. نور چشم خانواده باکری هستند و خواهند ماند.
خوشحالیم که خانواده ما بدهی به نظام جمهوری اسلامی ندارد، نه از حکومت کمکی دریافت کردهایم و نه به موقعیتی چشم داشتهایم، نه سهمخواهی کردهایم و نه سهمی خواهیم خواست. من وظیفه خود میدانستم این نامه را برای شادی روح شهیدانم بنویسم. باشد که برای آنها که آخرت را فراموش کرده و به خاطر قدرت کثیف مادی چشم به حقایق بستهاند، نیز تذکری باشد تا بندگی خدا بکنند و نه برده بنده خدا باشند.
زهرا باکری – خواهر شهیدان، علی، مهدی و حمید باکری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر